صبح...به سمت کوفه...و چه دردی ست در این کلام...."کوفه"....

حرم میثم تمار..... گویی صدای علی می آید......:" این اخوانی....؟"

خانه ی امیر المومنین(ع)... شنیده ام ...در مدینه...در مسجد پیامبر.. دری ست ...که می گویند: خانه ی فاطمه(ع)... ونمی گویند: خانه ی علی(ع)..."به قصد".    اینجا اما...می گویند خانه ی علی... ونمی گویند خانه ی فاطمه(س). نه که نخواهند بگویند نه! نمی گویند چون اینجا دیگر مدینه نیست... اینجت کوفه است! شهر خطبه های علی...شهر  خیانت به حسین(ع)...شهر غربت مسلم.....اینجا را نمی گویند خانه ی فاطمه(س)...و به چشم دل حتی نباید بگویند خانه ی علی... که علی ۳۰ سال قبل...آری ۳۰ سال قبل...در همان مدینه...شهید شد...! از در و دیوار بپرس... . اینجا را می گویند خانه ی علی.... نه جرات داخل شدن داری نه تاب پشت در ماندن..! بگو "منم گدای فاطمه" و وارد شو...!اینجا خانه ی حسن و حسین(ع) است...خانه ی عباس(ع) و زینب(س) است....خانه ی ام البنین است .....خانه ی امّ هانی ست... و هنوز مشخص است که کدان اتاق..اتاق کیست.... و تو را به خدا! تو را به خدا نخواه از من که بگویم این خانه همان محل غسل بدن علی(ع)ست...محل وداع با علی (ع) ست.... تو را به خدا آرام باش زینب(س)! از مصائب تو هنوز بسیار مانده.............

خانه ی علی(ع) در چند قدمی مسجد کوفه ست... و نزدیک محلی که روزی دارالعماره بوده...دارالعماره ای که مسلم را............. دارالعماره ای که هانی  را... دارالعماره ای که زینب (س) را..................! دار العماره ای که اسرای خاندان محمد(ص) را.....!   . و حالا دارالعماره ای نیست..تنها نیزار است.

به سمت مسجد کوفه می رویم...نوشته: فاخلع نعلیک انّک فی الواد المقدّس طوی.. بزرگ است...خیلی! مقر حکومت علی(ع) ست و مقر حکومت مهدی(عج) ... و می گویند در مکان همین مسجد بوده تنوری که طوفان نوح از آن برخاست... و می گویند که "نجف" کوهی بوده..همان کوه که پسر نوح از آن بالا رفت. اینجا مسجد کوفه است که هزار پیامبر و وصی درآن نماز گزارده اند...و تو را چه حاجت به هزار تن...تو را همان بس که علی(ع) اینجا نماز گزارد.... و حالتی رفت که محراب به فریا د آمد.....  و روایت است( گمانم از صادق آل محمد(ص) ) که : اگر مردم فضیلت این مسجد را می دانستند بر سر زانوان خود به سوی آن  می آمدند....

نماز مسافر در چهار جا تمام است...: مسجدالحرام...مسجد النّبی...حائرالحسین(ع)... و مسجد کوفه.... گویی خاک پای علی وطن است!..... و می گویند که عصای موسی و خاتم سلیمان و شجره ی یقطین در این مسجد است... و می گویند: گرفتاری در آن دعا نمی کند مگر آنکه حاجت روا شود... و می گویند نشستن درآن حتی بدون ذکر عبادت است... و می گویند :مسجد کوفه از اهل شفاعت است... و می گویند : راست وچپ آن باغ هایی ست از بهشت....همه ی این ها هست وچیز دیگری نیز : "قبله ی مسجد کوفه به سمت خانه ی علی (ع) ست... سبحان ا... ! " حال وارد شو! اما نه از هر دری! از باب ّالثعبان وارد شو که امروز به تحریف باب الفیل می خوانندش. و این حکایتی دارد:

علی(ع) بر بالای منبر نشسته بود وخطبه می خواند که ناگهان ماری وارد وارد مسجد شد که سری به بزرگی سر شتر داشت...مردم عقب رفتند..مار به سمت علی آمد... زمزمه ای کرد...جواب گرفت...ورفت...! امیر المومنین فرمود:  "او از طرف طایفه ی جنّیان آمده بود وگفت که میانشان اختلاف افتاده واز من خواست به عنوان وصی پیامبر در میان انسان ها   به سراغشان بروم و من پذیرفتم."(نقل به مضمون) .از آن پس دری که مار از آن وارد شده بود" باب الثعبان" نامیدند. بعد ها برای تحریف این واقعه فیلی از ایران آوردند و برای تماشای مردم جاوی این در گذاشتند  وآن  در را "باب الفیل" نامیدند..!! وارد شو...از همان در که مار وارد شد وجواب گرفت...

چه وسعتی! کف مسجد را  لوله کشی آب سرد کرده اند ودر حالی که افتاب داغ کوفه می تابد پایت خنکای زمین را حس می کند.... دلم هوای سهله می کند وغربت خاکی اش! در مقام ها نماز بخوان و دعای هر مقام را زمزمه کن...و یادت نود که در مسجد کوفه هستی! ستون چهارم مقام ابراهیم(ع) ...دکه المعراج( که پیامبر در شب معراج در این مکان در رکعت نماز خواند..تو هم بخوان!) ...ستون پنجم مقام امام حسن(ع)...    ستون سوم...مقام امام سجاد....           مقام نوح(باب الفرج)....مقام امام صادق(ع)... دکه القضا(آنجا که محل قضاوت های علی (ع) بود)...بیت الطشت...       مقام آدم و حوا ! در این نقطه بود که آدم خدا را قسم داد به حق پنج تن و خدا توبه اش بعد از ( نمیدانم) چند سال بخشید... .وچه خوب بهانه ایست!! :الهی بفاطمه وابیها.... وبعلها وبنیها......................................

داری می رسی به نقطه ی اوج حکایت.. به محراب علی(ع).... به محراب نیمه شب های علی...به محراب شب های کوفه...  صدای علی است که می گوید : مولای یا مولای...انت الرب وا نا المربوب.............! محراب شهادت علی  و یتیم شدن ما ...!

.

.

نماز می خوانی..به جماعتی کثیر.... وحالا چقدر جای علی خالی ست...حالا که پشت محرابش ........... کاش در نمازی به تو اقتدا می کردم علی!

بلند شو و برو به سمت آن گنبد طلایی که همیشه فکر می کردی گنبد مسجد کوفه است...نه! آن حرم پسر عموی حسین(ع) است: مسلم بن عقیل بن ابیطالب !

مسلم! شنیده بودم از تو! شنیده بودم که فرمانده ای فاتح بودی در صدر اسلام... وحالا حدود ۷۰ ساله ای... وچه دردی ست مسلم! چه دردی ست وقتی کسی مثل تو در کوچه های کوفه غریب شود ان هم در پی ۱۲ هزار نامه..! و حالا نگران خودش نیست...فقط کاش می شد جوری به آقا خبر رساند: کوفه میا حسین جان........!

نزدیکی های صبح خوابش می برد و خواب علی(ع) را می بیند :" فردا در کنار مایی مسلم!"................. و حرم تو در مقر حکومت مهدی(عج) ست ... وهرکس به حضور او آید تو را نیز زیارت می کند..!  رو به روی حرم مسلم  حرم هانی بن عروه است..   سلام بر یارانی که در تاریخ بی مثال اند...